حرفی نزنی طاقت جنجال ندارم
بدجور شکسته ست دلم ، حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز
از حس پریدن ، پرم و بال ندارم
حرفی نزنی طاقت جنجال ندارم
بدجور شکسته ست دلم ، حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز
از حس پریدن ، پرم و بال ندارم
شماره عوضی نبود …
صدا اشتباه نبود …
صدا همان صدا بود …
چیزی دیگر انگار عوض شده بود …
چیزی شبیه دل …
“صفر را بستند ”
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
.
.
.
اقـــــرار مـــی کـــنم اینــجا بــدون تــو
حـتی بــرای آه کشـــیدن هـــم هــــوا کــــم اســــت . . .
بـزرگ که میشــــوی ؛ غصـه هایت زودتـر از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز !
غــافل از آنکه لبخــندهـایت را ، در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی
.::.