این خاکستر که می بینی خاکستر سیگار نیست ، خاطرات منند که هر شب با خودم دود می شوند …
نپرس چرا سیگار میکشی ، بپرس چی میکشی که انقدر سیگار میکشی !!!
::
::
در سینه ام زخم های عمیقی هست ؛ انگار کسی مرا با زیر سیاری اشتباه گرفته …
::
::
عشق مثله سیگار میمونه ، اگه خاموش بشه میتونی دوباره روشنش کنی اما هیچ وقت دیگه اون مزه ی اول رو نداره …
::
::
دختر کبریت فروش را یادت هست ؟
او کبریت را پشت به پشت روشن میکرد ، من اما سیگارم را …
من و او هر دو دنبال خاطره هاییم …
او از سردی هوا مرد اما من طولی نمیکشد … نگران نباش ؛ همه وجودم سردی هوای توست !
::
::
تو که نیستی انگار دنیا نیست …
هیچ چیز و هیچکس با من راه نمی آید در نبودت ! نه دلم و نه نفسهایم …
این جور وقت ها فقط چشمانم خوب اشک میریزند و سیگار هایم قشنگ دود میکنند …
::
::
خیالت تحقق می یابد با کمی تنهایی و پاکتی سیگار …