گفته بودی از غرورم از سکوتم خسته ای

من شکستم هر دو را

گفته بودم از سکوتت از غرورت خسته ام

به خاموشی مغرورانه ات شکستی باز مرا

گرچه ای دوست غروردلت احساس مرا درک نکرد

آفرین بر غم عشقت که تا پایان راه مرا ترک نکرد

.

.

.

ز چشمت اگر چه که دورم هنوز

پر از اوج عشق و غرورم هنوز

قبول است عمر خوشی ها کم است

ولی با توام پس صبورم هنوز

.

کی داشت یکی نداشت

اونی که داشت تو بودی،

اونی که جز تو کسی رو نداشت من بودم

پلک دلم می پرد

نشانه چیست ؟!

شنیده ام که می آید کسی به مهمانی !

.

.

.

اگه اون که کنارته تو رو بیشتر از من میخواد

اگه با اون راحتی اگه باهات را میاد

اگه روزگار بد تو رو ازم گرفته

اگه خاطرات خوبمون از خاطرم نرفته

خوشبختیت آرزومه، حتی با من نباشی

وفاداری در عشق یعنی بعد از شب بخیر ، چشم ها را به روی هر چه کابوس است باید بست !

چای هایت را تلخ نخور !
یک بار نگاهم کن !
تمام قند های دلم را برایت آب میکنم . . .

 ::
::

دلم یک فیلم بلند می خواهد !
یک واقعیت عاشقانه پر از سکانس های با تو بودن و یک دکمه ی تکرار . . .

 ::
::

هیچ کجا هم جاییست !
همانجاییست که بی تو میشود بود . . .

::
::

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس / تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی / جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .

 ::
::

همه ماهر شده اند !
یک نفر هزاران نفر را با هم دوست دارد !
اما من ناشیانه به یک نفر دل میبندم !
هزاران بار . . .

 ::
::

پرستوی من تویی !
می آیی بهار میشوم ؛ می روی ، پاییزم
عادت کوچ را فراموش کن ، بیا و نرو !
بیا و به من کوچ کن و فصلِ مرا بهار باش تا همیشه . . .

 ::
::

گاهی یک نگاه آنقدر مهربان است که چشم هرگز رهایش نمیکند
گاهی یک عشق آنقدر ماندگار است که زمان حریفش نمیشود
و گاهی یک دوست آنقدر عزیز است که قلب رهایش نمیکند !

دود میخیزد ز خلوتگاه من

کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟

با درون سوخته دارم سخن

کی به پایان میرسد افسانه ام ؟

می پرسی : چقدر دوستم داری ؟

میخندم : جهان را متر کرده ای ؟

::
::
چه پرجرات میشوددربرابرت:

کسی که میفهمد:ازته دل دوستش داری . . .

::
::

اگرقانون عشق نبود
درحین جان دادن،پافشاری برای زنده ماندن نیزمعنانداشت

چه سخت است دلتنگ قاصدکی بودن در جاده ای

که در آن هیچ بادی نمی وزد . . .

بی شک آسمان خدا با این همه ستاره یک تیم برنده است

آن قدر عشق تو دارم که اگر آه کشم / ز لبم بوی کباب جگرم میآید !

.

.

مژه بر هم مزن ای دوست که بادم ببرد / چون سبک تر شده ام ، از پر کاهی ز غمت

دلتنگم
مثل مادر بی سوادی
که دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیره …

هرکه آید گوید:
گریه کن! تسکین است
گریه آرام دل غمگین است
چندسالی است که من می گریم
در پی تسکینم
ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا بین ما فاصله است!!؟
من و آرام دل غمگینم…!!!!
وقتی می گویم دیگر ســراغم نیــا
فکر نکن که فراموشت کردم ،
یا دیگر دوستت ندارم…
نــــــــــــه…
من فقط فهمیدم وقتی دلت با من نیست،
بودنت مشکلی را حل نمی کند…

عاشق وقتاییم که داری نگاهم میکنی من خودمو زدم بی خیالی/اما تا بر میگردم صورتتو بر میگردونی!قضیش چیه واقعا؟؟؟؟؟!

یستــی کــه بــریــزمــت روی عمیــق تــریــن زخمــم!

نیستــی کــه نمیــرم،

نیستــی!

از اینهمــه زخمهــای خــالــی نــه،

از اینهمــه کــه نیستــی،

مُــردم …

—

قسمت این است که در فاصله ها پیر شویم
و اسیر شب تنهایی تقدیر شویم
قسمت این است که یک عمر مسافر باشیم
تا از این دور زدن های زمان سیر شویم

دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم

منو به جایی رسوند که حالا ،

تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:

عاشقمی؟!! خب به درک…!!

چهار فصل که حرفه …
فصل پنجمی هست به نام تــــــــو ، به هوای تــــــــو …

با مهربانیت معجزه میکنی ؛ من به پیامبری ات مدتهاست ایمان آورده ام !